خود می خور نبودیم
قلیان
لیکن ز می ندانیم
می با دود عوض گشت
جز دود هیچ نخواهیم
جام می ام زغال گشت
ساقی دگر نداریم
قلیان مثال می گشت
از می خبر نداریم
دودی به جای معجون
کی اینچنین توان شد؟
سرای میخانه ها
گویند که قلیان شد
از غم ها گریزی
گر با دود نشینی
آثار عشق هویدا
تنباکو چو بینی
در گوشه ای نشستن
کس رانصیب نیامد
با ما هم نشین شو
دیدی که یار بیامد
دودی به دل دمیدن
به ز هزار شراب است
از غم خوری حذر کن
دنیا همی سراب است
درباره این سایت